گزیده ی سخنان حجت الاسلام والمسلمین ناصر نقویان مدرس حوزه و دانشگاه در مراسم بزرگداشت مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد علی صدوقی نماینده ولی فقیه وامام جمعه فقید یزد . یزد ، مسجد حظیره ، 17 تیرماه 1390
· شهيد محراب آیت الله صدوقی و فرزند فقيد ايشان همواره در كنار مردم و تلاششان براي خدمت به مردم بود.عشق و ارادت مردم به اين خانواده شريف و عزيز در سطح كشور زبانزد عام و خاص است و اين از بي آلايشي و ساده زيستي آنها حكايت مي كند.حضور پرشور مردم در مراسم مختلف اين فقيد سعيد، خود گوياي مردمداري و ولايتمداري آنهاست. شهيد آيت الله صدوقي و امام جمعه فقيد يزد با عزت زندگي كردند و با عزت نيز از ميان ما رفتند،حضور جدي روحانيان در ميان مردم يك وظيفه است و تحقق آن موجب دلبستگي عميق مردم به نظام مقدس اسلامي است.مردم از مسؤولان خود انتظار دارند كه همواره در كنار آنها باشند و براي حل مسايل و نيازهاي آنها تلاش كنند.
· حضور مردم یزد در تشییع پیکر این عالم ربانی و این امام جمعه نازنین و این شخصیت علمی و معنوی [حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد علی صدوقی]چنان چشم ها را خیره کرد که دریچه های دوربین صدا وسیما با همه قدرت و توانایی محیرالعقول توان ثبت این صحنه را نداشت. بنده در تهران شاهد بودم هرچه به زوایای این صحنه نگاه می کردم می دیدم این جمعیت تمام نشدنی است چون سیلی خروشان پیکر پاک و مطهر این عالم را همچون نگینی در خودش دارد و سوگمندانه بر سر وسینه می زند. این نشان قدرشناسی و گوهر شناسی مردم یزداست.
· در مجلس بزرگداشت ایشان در تهران بنده توفیق حضور داشتم مردمی که بسیاریشان را شما نمی شناختید شاید در عمرشان یک بار آقای صدوقی را از نزدیک ندیده بودند من شاهد بودم ، شخصیت های علمی ، سیاسی و حتی مردم کوچه و بازار آمده بودند.چندین بار سالنی که مراسم درآن برگزار شده بود پروخالی شد که اگر همه مردم می خواستند تا آخر در آنجا بنشینند دیگر به انصاف جا نبود. اینهمه حق شناسی ، قدرشناسی و معرفت را این مردم از کجا آوردند؟
· امام جمعه موقت و عالم و فاضل یزد[حجت الاسلام والمسلمین معزالدینی] نقل می کرد یک وقتی آقای صدوقی به من گفتند:فلان پیرمرد یادت است در یزد ، گفتم: بله آقا ، ما که بچه بودیم ایشان با دوچرخه از محله رد می شد سالهاست خبری از وی ندارم .گفت:سالهاست زمینگیر شده در آسایشگاه سالمندان کهریزک تهران بستری است من اینبار که تهران بودم رفتم به دیدنش . آقای صدوقی به دیدن یک پیرمرد زمینگیر مریض رفت که نه اسمی و نه رسمی دارد ،نه به یک خاندان سیاسی مرتبط است که بگوییم این کارها برای کسب وجهه سیاسی است ،نه به یک خانواده پولدار ارتباط دارد که بگوییم برای جلب سرمایه اوست ،فقط وفقط به عنوان یک پرتوافشانی دینی و یک نگاه ربانی.
· نقل کرده اند شبی نبود که جلسه ای به یادبود شهیدی گرفته شود و آقای صدوقی یزد باشد و در آن جلسه شرکت نکند. خود من بارها دیدم ایشان مقید بود در مجالس روضه ای که در یزد برپاست - روز عید نوروز هم پرچم عزای اباعبدالله بر سردر بسیاری از خانه های یزد تلألؤ دارد- تا آنجا که می تواند به دور از باندبازی ها و جناح بازی های سیاسی در این مجالس شرکت کند، کوچک و بزرگیش هم برایش مهم نبود این شخص بالاشهری و پایین شهری به کدام جناح و باند و رانت متعلق است برای او مسئله سازوتعیین کننده نبود این را دیگر خودم بارها و بارها شاهد بودم.
· دوستان برای من تعریف می کردند ایشان یک لیستی از فقرای شهر داشت ،حتی روحانیون و طلبه هایی که در کمال مناعت طبع و قناعت روزگار را به سختی می گذراندند جدای از اینکه به کدام جناح و باندی وابسته اند مرحوم آقای صدوقی یک لیستی داشت در بسیاری از فصول سال و بخصوص در بعضی از ایام مثل ماه مبارک رمضان سفارشاتی می داد برای کمک و دستگیری از این انسان ها ، بی خبر و بی اسم و رسم. بسیاری از کارهای این مرد بی نام و نشان بود باور کرده بود که "الدنیا مزرعه الآخره" کشاورز که این بذر را روی خاک نمی گذارد همه ببینند آرام در دل خاک پنهان می کند چون می داند باور دارد "یومنون بالغیب" که این عالم جوری تعبیه شده قانونش جوری استوار هست که اگر پنهان کردی پیدا می کند.
· روزی در محضر مرحوم آقای صدوقی بودم گفت یک جایی نشسته بودم یک خطیبی روی منبر آمد اسم من را ببرد گفت آیه الله فلان ،از منبر آمد پایین اخم کردم گفتم آقا چرا آیه الله گفتی؟ تملق داری می کنی؟ من که آیه الله نیستم. خود این مرحوم به من می فرمود بعضی امروز اگر در تلویزیون اسم آیه الله برایشان ننویسی از دفترشان زنگ می زنند که آقا اسم آقا را درست بگو. عنوانش این است. نخیر آن کسی که قانون این عالم را خلق کرده اگر خودم را خواستم یک سروگردن از بقیه بالا ببرم آنوقت بر زمین خواهد زد "من تواضع رفعه الله و من تکبر وضعه الله" .دانه اگر خواست قد و قامتی پیدا کند باید برود زیر خاک یک مدتی تواضع کند تا خدا او را بلندمرتبه کند و این کار خداست.
· شما مردم یزد این قدرشناسی تان بی جهت نیست، این سرمایه شماست، فقط باید مراقب بود امروز دستان گل چین فراوان است امروز سارقانی که عالمند وبی نام و به تعبیر مرحومه اعتصامی:
دزد جاهل گر یکی ابریق برد
دزد عالم دفتر تحقیق برد
باید مراقب بود که این سارقانی که با چراغ امروز آمده اند :
چو علم آموختی از حرص آنگه ترس کاندر شب
چو دزدی با چراغ آید گزیده تر برد کالا
دزدی که با چراغ می آید کالای گران قیمت تری را میدزدد. باید مراقب این دزدان بود واین ارث را من به عنوان یک طلبه کوچک عرض می کنم که مثل یک میراث گرانبها برای نسل جدیدتان باید به ارمغان بگذارید.
این حضور مردم به قول امروزی ها چند منظوره است. یک نظر این است که مردم استان یزد یک ستونی را از دست داده اند یک سقفی به لرزه آمده یک عمارت سنگینی ترک برداشته و این حضور یعنی ما آمده ایم تا دوباره او را ترمیم کنیم این سایه را بالای سرمان نگه داریم این والاترین نگاه است بدون اینکه کمترین مبالغه و تملقی در این سخن باشد.
هرکجا بوی خدا می آید
خلق بین بی سروپا می آید
مردم روزگار ما هم از آن ادبیات خسته شده اند. آنجا که اگراعتقاد درونی شان نباشد حضور پیدا نمی کنند. آنجا که از عمق جانشان به کسی اعتقاد و تعلق خاطری نداشته باشند به زور آنجا نمی آیند. هم مردم ما این را ثابت کردند، خیلی ها هم می خواهند با زر مردم را بیاورند یک جایی اما حضوری نیست بازارشان کساد و خلوت است .
یکی از مسئولین که به اصطلاح فقط دارد بازار سیاست را خیلی داغ می کند اخیرا در یکی از مشاهد مشرفه حضور پیدا کرده بود با آنهمه داد و هوار و طمطراق گفتند شش نفر آمدند نشستند! اما گاهی یک شخصیت علمی یک طلبه مثل بنده که می آید می بینید مردم می آیند .چرا؟ چون می گویند این دارد سخن دین می گوید. این دارد از آسمان برای ما می باراند و این حضور این قدرشناسی این سرمایه و ثروت باید جاودانه بماند امروز باید مراقب بود درست مثل روزگار جناب نوح است اگر آن روز موج های کشتی شکن باران زا بود امروز امواج ماهواره دارد اینها را می برد و امروز ما باید به شدت مراقب باشیم امروز باید به شدت در کشتی ای بنشینیم که :
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
پیش چشمم کمتر است از قطره ای
این حکایت ها که از طوفان کنند
· من به مردم یزد به جهت داشتن این چنین شخصیت های بزرگی تبریک می گویم و اینجا جای تبریک است بعضی از مجالس ،مجالس ختم است یعنی تمام، مختومه شد، پرونده بسته شد ،دیگر خبری نیست ،اما بعضی از مجالس ،مجالس فتح است ،فاتحه است . به اولین سوره قرآن چه گفته می شود؟فاتحه الکتاب. فاتحه الکتاب یعنی چه؟ یعنی آن کتاب نورانی کتابی که واژه هایش از جنس نور است با این سوره تازه باز می شود.
بعدها خدمات شایان این مرد بیشتر روشن خواهد شد
این هنوز از نتایج سحر است
و ملت یزد خواهند دید چه گوهری را از دست دادند آن هم چه خاندان بزرگی از ناحیه خودش خاندان بزرگ و والا و عالم و عالم پرور شهید صدوقی و از جانب همسر مکرمه خاندان بزرگ و آن شخصیت عالم و عارف و نورانی حضرت آیه الله سید روح الله خاتمی.
من به همسر مکرمه ایشان، به نازنین فرزندان ایشان، به فرزندی که وقتی در تلویزیون مشاهده کردم ملبس شدن ایشان را به لباس روحانیت ،حس کردم الان که این مشعل از دست این پدر بزرگوار به زمین افتاد و فرزندش این مشعل را برداشت.
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 23,دسامبر,2024